شیطنتم که بالا گرفت
چشم هایت شعر گفت
و بودنت رنگ باخته تر از همیشه
نقاشی ام کرد
ندانستی
خنده ات بخیه های زبانم را می گریاند؟
لابه لای شناسنامه نداشته ات
بازی می کنم با بره هایی که تازه واردترند
تو با آسمان نسبتی نداری
و
من آیا با تو...؟
می خواهی گم شوی در من؟
ای
مرا کنار دره ها هر روز پیدا می کنند
و تنم هر شب گر می گیرد از
شیطنتی که به جنگل انداخته ام
...
به مدرسه می برندم
تا بعدهای دور آدم شناس شوم.
42640 بازدید
46 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
65 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian