قاصدک باز هم خسته از
راه به من رسیدی
تکیه بر شانه هایم بده و آرامشت رابیاب
قاصدک ، بگو ، از پروانه ها بگو
از شهرما ، از گلستانش بگو
.... سخت دلش تنگ است
از آسمانش ، از زمین ، از درختان سرسبزش بگو
قاصدک ، آنجا مردمانش شادند هنوز؟
بچه ها بازی کنان در پی یکدیگر هستند هنوز ؟
پیر و جوان یار هم؟
همسایه ها با یاد هم ؟
كسي به ياد .... هست هنوز؟
عاشقان دلدار هم هستند هنوز؟
قاصدک ، از کوچه های باریکش بگو
از آن درب چوبی
از پلکانش بگو
از گلدسته های مسجدش
از کبوتر های گنبدش
از وقت اذانش بگو
آنجا آسمان نزدیکتر است
قاصدک از خورشید ... از ستاره ها... از ماه آنجا بگو
قاصدک ، آنجا دختری روی سرش گل شقایق داشت
تو آنجا گل شقایق ندیدی؟
دل .... براي آن گل شقايق بي تاب است هنوز
روی درخت گردوی قدیمی
طرح دو قلب و یک تیر در وسط داشت
تو آنجا که رسیدی...
دو اسم زیر قلبها ندیدی؟
يكي .... و ديگري هست هنوز؟
اگر دخترک را تو دیدی
بگو رنگ و رخسارش چطور بود؟
مثله گلش رنگ و رویش زرد هست هنوز؟
به او بگو .... چشم انتظار است هنوز
غروب ها پشت پنجره می نشیند؟
چشم انتظار مسافرش هست هنوز؟
قاصدک ، این بار که به آنجا رسیدی
به پیش آن دخترک برو بگو که
تنها عکس اش اینجا خیس است
بگو عاشقش از جدایی سیر است
بگو که یادش در خاطرام تا ابد هست
بگو که قلبم از غصه ریش است
قاصدک
اگر باز به آنجا رسیدی
اگه دیدی روی ماهش را نوازشش کن
اگه شد شقایق روی سرش را برایم ییار
تمام غصه های دلش را ازش بگیر و برایم بیا
نذار تنهایی آزارش بده
بگو .... به اميد ديدار تو زندست هنوز
قاصدك بگو به يارم آيا مرا دوست دارد هنوز
دلم تنگ است قاصدك
42625 بازدید
31 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
50 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian