شیطنتم که بالا گرفت
چشم هایت شعر گفت
و بودنت رنگ باخته تر از همیشه
نقاشی ام کرد
ندانستی
خنده ات بخیه های زبانم را می گریاند؟
لابه لای شناسنامه نداشته ات
بازی می کنم با بره هایی که تازه واردترند
تو با آسمان نسبتی نداری
و
من آیا با تو...؟
می خواهی گم شوی در من؟
ای
مرا کنار دره ها هر روز پیدا می کنند
و تنم هر شب گر می گیرد از
شیطنتی که به جنگل انداخته ام
...
به مدرسه می برندم
تا بعدهای دور آدم شناس شوم.
43117 بازدید
13 بازدید امروز
81 بازدید دیروز
213 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian