دوستی، از دل سوختن برای خود، سخن گفت، حرف تازه ای برایم نبود، چه از
این دوست، چه از آن دوست، چه از هر آشنا و غریبه ای، و چه از خودم! دلم برای خودم
می سوزد آشنا جمله ای است، که بارها و بارها شنیده و گفته ام ... و من اینبار، اینگونه
در مقام پاسخ بر آمدم:
دل سوختن؟ رسم عاشقی این نیست که تک و تنها بسوزی و دیگر نمانی، ...
کاش می دانستیم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد...
کاش می فهمیدیم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چیست و چقدر است، کاش بیراه نمی
رفتیم و می ماندیم چون روز اول، عاشق، عاشق، ...
بازی با کلمات قشنگ است، بازیگری حرفه ای می خواهد، اما، قسم ، که
حقیقت عشق، وجود هرگونه بازی و بازیسازی را بی نیاز از دروغ و نیرنگ می سازد...
نمی دانم! بلد نیستم! من نمی دانم دل سوختن برای چیست؟ مرا سوختنی
نباشد جز برای عشقم، برای او، برای بودن با او و دور ماندن از او، می سوزم، آری،
اما نه به درد این بازیگر قهار و خوشرنگ زندگی، نه به سختی و دل تنگی نمادین این
دنیای پوشالی...
آری می سوزم، از درد دور بودن و عاشقی، از غم اشک و سردی، می سوزم،
اما نمی دانم چرا
42611 بازدید
17 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
36 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian