گاهی
دلم برای خودم تنگ می شود. برای همه ایده های ته نشینی که مدعیش بودم.
برای همه خوب بودن ها دلم تنگ می شود. گناهی ندارم. با مردمانی هم آشیانه
می شوم که گاهی طراوت باران را به سخره می گیرند. وقتی خورشید می بینند
پرده ها را می کشند تا آفتاب پوستشان را لمس نکند. به خودکار فقط برای
نوشتن نامه اداری نگاه می کنند. من دلم گرفت از مردمانی که تولد یکدیگر
یادشان می رود. مردمانی که درد را نمی فهمند. عبور تندی دارند از حاشیه
زندگی سردشان. عشق را نمی چشند. صدای قصه گفتن مادر بزرگشان را نمی
خواهند. من بی طاقت شدم از همه بودن هایشان. گل سرخی اگر ببینند چهره کسی
به ذهنشان نمی آید. به آب سنگ می زنند و از شکسته شدنش می خندند. زیر
باران چتر می گیرند.
دلم برای سادگی آدم ها تنگ شده.برای بوی کاهگل.برای عطر یاس.برای دیدن سرخی گل انار.برای صدای پای آب.
من برای عشق دلتنگم...
دلتنگی
خوشه انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند
مستت میکند اندوه
43046 بازدید
23 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
148 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian